دخـتـر کـوچـک بـه مـهـمـان گـفـت: "مـی خـوای عـروسـکـامـو بـبـیـنـی؟!؟" مـهـمـان بـا مـهـربـانـی جـواب داد: "بـلـه...حـتـمـا..." دخـتـرک دویـد و هـمـه ی عـروسـک هـا رو آورد...بـعـضـی از اونـا واقـعـا بـا نـمـک بـودن...ولـی در بـیـن اونـا یـک عـروسـک خـیـلـی قـشـنـگ دیـگـه هـم بـود.... مـهـمـان از دخـتـرک پـرسـیـد: "کـدومـشـونـو بـیـشـتـر از هـمـه دوست داری...؟!؟" و پـیـش خـود فـکـر کـرد:(حـتـمـا اونـی کـه از هـمـه قـشـنـگ تـره...!) امــا خـیـلـی تـعـجـب کـرد وقـتـی کـه دیـد دخـتـرک بـه عـروسـک تـکـه پـاره ای کـه یـک دسـت هـم نـداشـت اشـاره کـرد و گـفـت: " ایـنــو!! " مـهـمـان بـا کـنـجـکـاوی پـرسـیـد: " ایـن کـه زیـاد خـوشـگـل نـیـسـت!!!" دخـتـرک جـواب داد: "آخـه اگـه مـنـم دوسـتـش نـداشـتـه بـاشـم دیـگـه هـیـشـکـی نـیـسـت کـه بـاهـاش بـازی کـنـه.......اونـوقـت دلـش مـی شـکـنـه....!!!!" مــهــربــونــی یــعــنــی ایـــن!!!