آقا برای لحظه مرگم سپرده ام
در بین فرش روضه تنم را کفن کنند
...........................
آنقدر موی دخترکت را کشیده که...
آمد طبیب،گفت که او زجرکش شده
آقا برای لحظه مرگم سپرده ام
در بین فرش روضه تنم را کفن کنند
...........................
آنقدر موی دخترکت را کشیده که...
آمد طبیب،گفت که او زجرکش شده
قَال
الله تَعالَی: إفتَرضتَ عَلَی أُمَّتِکَ خَمسَ صَلواتٍ و عَهدتُ عِندِی
عَهداً إنَّهُ مَن حَافَظَ عَلیهِنَّ لِوَقتِهِنَّ أدخَلتَه الجَنَّهَ و
مَن لَم یُحافِظ عَلیهِنَّ فَلا عَهدَ لَهُ عِندِی
خداوند متعال
فرمود: نمازهای پنج گانه را بر امت توواجب کردم و با خود پیمان بستم که هر
کس مراقب آن نمازها و وقت آنها باشد، او را به بهشت داخل نمایم، و کسی که
مراقب آنها نباشد، من تعهدی نسبت به او ندارم.
کنز العمال، ج ۷، ص۲۷۹ حدیث ۱۸۸۷۲
إنَّ الله
وَعَدَ أن یَدخُلَ الجَّنَّه ثَلاثَه نُفُورٍ بِغَیرحِسابٍ و یَشفَعُ کُلَّ
واحِدٍ مِنهُم فِی ثَمانِینٍ الفاً، المُؤذِّن و الامام، و رَجُل
یَتَوَضَّا ثُمَّ یَدخُل المَسجِد فَیُصَلِّی فِی الجَماعَه
همانا
خداوند به سه گروه وعده داد، بدون حساب وارد بهشت شوند، و هر یک از این سه
گروه (روز قیامت) می توانند هشتاد هزار نفر راشفاعت کنند وآن ها عبارتند
از: ۱- مؤذن ۲- امام جماعت ۳- کسی که وضو بگیرد، سپس داخل مسجد شود و نماز
را به جماعت به جا آورد.
ارباب!!
با دل پر و چشم پر اشکم میگم :
"یعنی عاشقت در حد یه پیاده روی کوچولو لایق نبوده ؟!
دارد ورم ، چشــــمم، دو بازویـم چو مـادر
حس کرده ای دیگر شده رویم چو مادر
می گیرم از بس که رمق در پیکرم نیست
دستی به دیوار و به زانویم چو مادر
بابا قسم بر تار مویت بر سر نی
مردی ندیده تاری از مویم چو مادر
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که روزی ما کربلا کنند
ما را که بین روضه به آتش کشیده اند
فردای حشر وارد دوزخ چرا کنند ؟
روضه ی کشنده
گفته اند روضه ای کشنده بگو
محض افراد تب کننده بگو
دل مان می تپد به یاد حسین
پس بیا با دلی تپنده بگو
شعر مصیبت حضرت رقیه(س)
تشنگی شعله شد و چشم ترش را سوزاند
هق هق بی رمقش دور و برش را سوزاند
دست در دست پدر دختر همسایه رسید
ریخت نانی به زمین و جگرش را سوزاند
قربانی
مرسوم است به میمنت ازدواج، جلوی پای عروس و داماد قربانی می کنند.
این رسوم را کومله نیز اجرا می کرد، با این تفاوت که قربانی ها در آنجا جوانان اسیر ایرانی بودند.
یک بار چند نفر از ما را برای دیدن عروسی دختر یکی از سر کردگان کومله بردند.
پس از مراسم، آن عفریته گفت:" باید برام قربانی کنین تا به خونه شوهر برم". دستور داده شد قربانی ها را بیاورند. شش نفر از مقاوم ترین بچه های بسیج اصفهان که شاید حداکثر سن آنها 14 سال نمی شد را آوردند و تک تک از پشت، سر بریدند.
شهدای نوجوان مانند مرغ سر بریده پر پر می زدند و آنها شادی و هلهله می کردند.اما این پایان ماجرا نبود.آن دختر دوباره تقاضای قربانی کرد و این بار شش نفر سپاهی، چهار نفر ارتشی و دو نفر روحانی را آوردند و این دوازده نفر را نیز سر بریدند. من و عده دیگری از برادران را که برای تماشا برده بودند، به حالت بی هوشی و اغما افتاده بودیم و در این وضعیت، مجددا ما را روانه ی زندان کردند.