وحدت حوزه و دانشگاه
"روضه امام حسین (ع) "
قصد دارد مجموعه گزیده بیانات حضرت آیت الله الامام خامنه ای(حفظه الله) را در چند بخش برای تان بیاورد. در ادامه باهم به مرور بخش اول این مجموعه می پردازیم.
بخش اول گزیده بیانات حضرت آیت الله الامام خامنه ای(حفظه الله) پیرامون وحدت حوزه و دانشگاه در دیدار جمعی از دانشجویان و طلاب1372/09/24
هدف ؛شعبه حوزه علمیه قم شدن دانشگاه ها نیست
این را همه مىفهمند: نه امام و نه دیگر بزرگواران نخواستند بگویند که دانشگاهها جمع شوند و قم بروند، یا شعبهاى از حوزه قم شوند. یا اینکه حوزه قم جمع شود و بیاید در دانشگاهها حل گردد، یا شعبهاى از آنها شود. هیچکس این را نخواست و مطرح نکرد.
مسأله این است که ما دو نهادِ اصیلِ دانشجویى داریم. یکى متوجّه به کسب علومِ مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآورى در مباحث دینى و نوآورى در فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگى است، که این حوزه است و کارش عبارت است از تحقیق در مسائل دینى و فراگرفتن احکام الهى در همه شئون زندگى. آن هم نه فقط در آنچه که مربوط به کنج محراب یا کنج خانه است؛ بلکه در قلمرو وسیع زندگى بشر.
نهاد دانشجویىِ دیگر، ناظر به اداره امور زندگى مردم، منهاى مسائل مربوط به دین است. مردم معاش دارند، کسب دارند، ساختمان دارند، راه دارند، جسم دارند؛ شناساییهاى گوناگون لازم است، تحقیق در امور زندگى مردم لازم است. علوم مختلف و انواع و اقسام دانشها، براى بهتر کردن و راه انداختن زندگى مردم وجود دارد. این نهاد هم مشغول فراگیرى این دانشهاست که اینها را فرا گیرد و در آنها متخصّص و صاحبنظر شود؛
حوزه جهتگیرى زندگى جامعه را تصحیح مىکنند؛ دانشگاه حرکات زندگى جامعه را تسهیل مىکنند
حال اگر این دو نهادِ دانشجویى خوب کار کنند و با هم رابطه متقابل دوستانه و از خود دانستن یکدیگر داشته باشند، معنایش این خواهدشد که این جامعه، هم دینش و هم دنیایش آباد خواهد شد. آنها جهتگیرى زندگى جامعه را تصحیح مىکنند؛ اینها حرکات زندگى جامعه را تسهیل مىکنند. آنها فکر و ذهن و روح جامعه را آنچنان از زشتیها و نادرستیها دور مىکنند که بفهمد به کجا باید حرکت کند، و اینها وسیله این حرکت را بهدست او مىدهند تا حرکت کند.
انسانِ امروز، از این نظر عقب مانده است ، دستش خالى است ، معنویّت در دنیا نیست.
امروز، در نظامهاى ساخته و پرداخته فرهنگ غرب - چه در خود منطقه جغرافیایى غرب، چه در جاهاى دیگر دنیا در بخش ابزار و وسایل زندگى تا آنجا پیشرفت کردهاند که به کرات آسمانى رسیدهاند. این از لحاظ علمى، انصافاً فوقالعاده است. این را که دیگر نمىشود منکر شد. فرض بفرمایید به آسمانها بروند و دوربینهاى تلسکوپ را در آنجا تعمیر کنند. این، پیشرفت عظیمى براى بشر است. اما اگر از نظر جهتگیرى زندگى، بینشى که انسان به آن احتیاج دارد، نباشد، اصلاً این ابزار براى بشر هم لازم نیست؛ بلکه مضرّ است. انسانِ امروز، از این نظر عقب مانده است. دستش خالى است. معنویّت در دنیا نیست. جهتگیرى درست، نیست. براى همین است که دنیا پر از ظلم و جور است. افسوس که بعضى، مطلبى به این وضوح را نمىفهمند! مگر این دنیا مال بشر نیست؟! مگر این علم و پیشرفت براى این نیست که انسان از آنها استفاده کند؟! وقتى ما مىبینیم در دنیا وضعى است که اکثر انسانها، روزبهروز بدبختتر مىشوند و عدّهاى با همان ابزار پیشرفتهاى علمى که مال انسان است، بر انسانیّت اینگونه فشار مىآورند، این کافى نیست که کسى بفهمد یک بال انسانیّت شکسته و افتاده است؟!
از اواخر سلطنت ناصرالدّین شاه مبارزه با دین و تلاش براى منزوى کردن دین هم شروع شد.
این، بال معنویّت است. اگر ما هم در جامعه خودمان، جنبه معنوى را ندیده بگیریم؛ آن را حذف نماییم، یا کوشش کنیم از صحنه خارجش کنیم، همین خواهد شد. از وقتى که ترشّحات و نشانهها و طلیعههاى فرهنگ غرب، به صورت قصّه و نقشه - نه به صورت طبیعى و آنچه که لازمه زندگى عمومى بشر باشد - به کشور ما سرازیر شد - از اواخر سلطنت ناصرالدّین شاه - مبارزه با دین و تلاش براى منزوى کردن دین هم شروع شد. البته عدّهاى، اینها را از زمان رضاخان مىدانند و مربوط به سلاطین قاجار نمىدانند. اما این، یک واقعیّت است. منزوى کردن علماى دین؛ منزوى کردن دین؛ سعى در استخدام نیروهایى براى مقاصد خبیث که شروع شود، جامعه، جامعهاى خواهد شد که از لحاظ وسایل و ابزار زندگى - که ما بهآن مىگوییم: دنیا؛ یعنى همان که در علوم امروز، علوم دانشگاهى نامیده مىشود - پیشرفت مىکند. اما آن جامعه، یک جهتش ناقص است و آن، جنبه معنوى است.
«خسرالدّنیاوالاخره» شدیم!
حالا یک وقت است که جامعهاى در جنبه علومِ مربوط به ابزار زندگى پیشرفتى دارد. مثل جوامع غربى. امّا یک وقت در همان هم پیشرفت ندارد. مثل بسیارى از جوامع تابع غرب که معنویّت را حذف کردند، مادیّت را هم نتوانستند جلب کنند! مثل وضع زندگى خود ما در دوران حکومت پهلویها: معنویت را طرد کردیم، مادیّت را هم نتوانستیم به شکل مدرن و جدید و علمى و واقعىاش به داخل کشور بیاوریم. یعنى «خسرالدّنیاوالاخره» شدیم!
آن طرف قضیه هم، همینطور است. یعنى اگر جامعهاى، فقط به جنبههاى معنوى بپردازد و از علوم غافل بماند؛ از پیشرفت علمى، از کشفیّات علمى، از نوآوریهاى علمى، از تحصیل علم میان فرزندان میهن، از ساختن انسانهایى که بتوانند زندگى را به شکل متناسب با نیازهاى بشر درآورند - با سهولت و سرعتى که امروز دنیا طلب مىکند و نیازمند آن است - غافل بماند، باز یک بال دیگرش شکسته است. خیال نکنید که اسلام طرفدار این است که همه چیز منحصر بشود در مسائل روحى و معنوى و نظر به مادیّات نباشد! نه! این انحراف، همان اندازه بزرگ است که آن انحرافِ اوّل. اسلام، انزوا از دنیا و زندگى را، بهصورتى بسیار روشن رد کرده است.
در کلمات امیرالمؤمنین علیهالسّلام در نهجالبلاغه، این را مشاهده مىکنید. نهجالبلاغهاى که کتاب زهداست، بر سرِ آن کسى که زندگى دنیا را رها کرده است، به خیال اینکه آخرت خودش را درست کند، فریاد مىزند. اسلام اینگونه نیست.
ادامه دارد....