روضه امام حسین (ع)

بانک مطالب مذهبی

بانک مطالب مذهبی

پیام های کوتاه
بایگانی
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۵ شهریور ۹۹، ۱۶:۲۶ - دورقی
    09167830337
نویسندگان

۶۵ مطلب توسط «shiehastam shiehastam» ثبت شده است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۴:۵۱
shiehastam shiehastam

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۳:۰۸
shiehastam shiehastam

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۲ ، ۰۰:۰۹
shiehastam shiehastam
گریه های شب جمعه چه خریدن دارد

نوکرت تا خود تو شوق رسیدن دارد

شده هفتاد و دو سر با سر تو بر نیزه

سر بازار شما ٰ زجر کشیدن دارد

دل من لک زده تا اسم مرا بنویسند

به سر بام حرم میل پریدن دارد

رخ یوسف اگرم هر چه که زیباست ولی

چهره نه ٰنام شما دست بریدن دارد

من شفا یافته دست شما بودم وبس

شکرٰ باذکر حسینٰ قلب تپیدن دارد

همه زوار تو بی دل شده بر میگردند

که نیازی دلشان  بر تو شدیدا دارد

هر کجا مینگرم عکس حرم میبینم

این در خانه عشق است دویدن دارد

دم محشر که حسین بن علی وارد شد

حال و روز دل عشاق چه دیدن دارد

بدنی بی سرو پر زخمٰ فدایش جان ها

کمر آنجا به خدا جای خمیدن دارد

الکی نیست که زینب سر خود میشکند

دیدن روی شما سینه دریدن دارد

شاعر : جواد قدوسی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۲ ، ۲۳:۵۲
shiehastam shiehastam

همینکه سمت نگاهش به قتلگاه افتاد

دلش شکست و دوباره به آه آه افتاد

دوباره زلزله ای بین بارگاه افتاد

اگر غلط نکنم کوه صبر راه افتاد

بقیه شعر در ادامه مطلب 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۴:۵۷
shiehastam shiehastam
بین مقتل جمعه ای دلگیر می دیدم تو را

در میان نیزه و شمشیر می دیدم تو را
خواب می دیدم که گشته یک کبوتر،سر جدا

در میان خواب و در تعبیر می دیدم تو را

ازدحام آمد دلم صد بار مرد و زنده شد

هر زمانی تا که با تأخیر می دیدم تو را

شمر آمد سوی تو،دیگر ندیدم روی تو

دیر فهمیدم که باید سیر می دیدم تو را

رو به من رأس تو را بالا گرفته قاتلت

با غرورش نعره زد: تکبیر!...می دیدم تو را

شاعر : یاسین قاسمی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۴:۵۵
shiehastam shiehastam

مدیون دم " عناصرالابرارم "
محزون غم " دعائم الاخیارم "
مرثیه سرای این شب غم بارم
یک روضه ی باز اربعینی دارم

بی پرده و منجلی بگو یا زینب
با فاطمه و علی بگو یا زینب

یک چله به غم نشسته است واویلا
یک چله اسیر وخسته است واویلا
زخم سر و سینه بسته است واویلا
او زینب دل شکسته است واویلا
 
یک چله غمین و زار و مضطر گشته
حالابه دیار کربلا برگشته
 
باقلب شکسته و حزین میگرید
باذکر امیرمومنین می گرید
برلشگر بی یار و معین می گرید
برگل پسر ام بنین می گرید
 
تا علقمه میرود ولیکن آرام
 با فاطمه میرود ولیکن آرام
 
از داغ علی اکبرش می گوید
از داغ علی اصغرش می گوید
از داغ محمد پسرش می گوید
از تازه عروس مادرش می گوید
 
از حرمله و کمان و تیر سه پری
از خنده ی طفل و گریه های پدری
 
هم ناله ی با ربابه ی آواره...
 هم ناله ی با ربابه ی بیچاره...
هم ناله ی با ربابه از گهواره...
از وعده ی آب و مشک پاره پاره...
 
می گوید و گریه می کند بی وقفه
می گوید و سینه می زند بی وقفه
 
شمر آمد و روی سینه اش با پا زد
دشداشه ی خود گرفت و آنرا تا زد
بر سینه نشست و آستین بالا زد
از پشت سرش گرفت و خنجر را زد
 
با بد دهنی کسی جوابش میداد
این خاطره های بد عذابش میداد
 
 یا گریه کنان به سینه وسر میزد
یا ناله ی ای وای برادر میزد
یاحرف عمود و تیغ وخنجر میزد
یاحرف سنان و شمر و حنجر میزد
 
یک باره ز تیر و نیزه یادش آمد
یک باره ز نعل تازه یادش آمد
 
از گل پسر خون خدا هم می خواند
از راس به روی نیزه ها هم می خواند
از خولی و زجر بی حیا هم می خواند
از تکه حصیر و بوریا هم می خواند
 
می خواند و تمام کربلا می لرزید
می خواند و همه عرش خدا می لرزید
 
هم آتش و خیمه ها و هم مادرها
هم ناله ی یا عمتی دختر ها
هم غارت روسری و هم معجرها
هم غارت گوشواره و انگشترها
 
در پیش نگاه او تداعی میشد
این غصه و آه او تداعی میشد



شاعر :علیرضا خاکساری
14:54:58
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۴:۵۵
shiehastam shiehastam

«شهید محمدمهدی نصیرایی»

جانشین یکی از محورهای واحد اطلاعات و عملیات لشکر ویژه 25 کربلا بود و در عملیات والفجر هشت در منطقه فاو به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
این شهید بزرگوار از شهدای مداح دفاع مقدس بود. صدای سوزناک او هنوز در گوش هم‌رزمانش باقی مانده است.



رضا دادپور از مداحان اهل‌بیت (ع) و از فرماندهان بهداری لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس، خاطره زیبا و آموزنده‌ای را از شهید نصیرایی بیان می‌کند که با هم می‌خوانیم:

حقیقتاً «شهید مهدی نصیرایی» از فن و فنون مداحی چیزی نمی‌دانست، اگر صدای مهدی را برای مداحان امروزی پخش کنیم شاید بگویند: این هم مداح بود؟ اما در او چیزی وجود داشت که وقتی زبان باز می‌کرد و صلوات اول مداحی را می‌خواند ناگهان همه کسانی که در مجلس نشسته بودند دل‌های‌شان تکان می‌خورد و حال عجیب معنوی پیدا می‌کردند و هیچ کس در حال و هوای خودش نبود.

بعد از شهادت مهدی در پایگاه شهید‌بهشتی اهواز وقتی وارد اتاق‌مان شدم دیدم «شهید حسین موقر» نوار کاست مداحی آقا مهدی را در ضبط گذاشته و دارد گریه می‌کند. رفتم کنارش و ضبط را خاموش کردم و گفتم: بابا بس کن دیگه خسته شدیم، ول کن، چقدر گریه می‌کنی؟ داری خودت را می‌کشی؟ مهدی رفت، خوش به حالش.

 


صورت پر از اشکش را نشانم داد و آرام مثل اینکه من سرش فریاد نزده‌ام گفت: رضا! دعا کن شهید شوم.


گفتم: انشاءالله شهید می‌شویم.

گفت: رضا! اگر شهید نشویم چی؟ می‌دانی که جنگ تموم بشه ما رو به عنوان روانی می‌برن تیمارستان؟

گفتم: چی می‌گی حسین؟ دیوانه شدی؟ این حرفا چیه می‌زنی؟

گفت: ما نمی تونیم تحمل کنیم.

قیافه‌اش تغییر کرد و با کمی مکث گفت: خُب ولش کن. مهدی رفت، ما هم اگه خدا خواست ملحق می‌شیم.

نگاهی به ضبط صوتی که من صدای مهدی را قطع کرده بودم، انداخت و گفت:تو نمی‌دونی؟

با تعجب گفتم: چی رو؟

برای من جای سوال بود چرا وقتی مهدی می‌رفت مسجد محدثین بابل می‌خوند، خوندنش آن قدر سوز داشت.

من هم گفتم: آره. اتفاقاً برای من هم همیشه سوال بود.

گفت: ولی من جوابم را پیدا کردم.

چشم‌هایم برقی زد و خودم را کنار حسین جا به جا کردم و گفتم: خب، بگو

گفت: وقتی مهدی شب‌ها می‌رفت مسجد محدثین تا بخونه قبلش می‌رفت پشت مسجد، پشت مقبره، یک بار کنجکاو شدم که چرا می‌ره؟ کجا می‌ره؟ سر قبر کی می‌ره؟ برنامه‌اش چیه؟ دیدم تو تاریکی مهدی رفت گوشه‌ای، محکم زد زیر گوش خودش و به خود گفت: تو فکر می‌کنی کی هستی؟ فکر می‌کنی اینا برای تو جمع شدن؟ نه، این‌ها برای امام زمان(عج) اومدند، تو چی فکر می‌کنی؟

خودت که می‌دونی رضا. ما واقعاً راستی راستی واسه مهدی می‌رفتیم. راستش اول من تعجب کردم که چرا خودشو می‌زنه، بعد فهمیدم اول خودشو تنبیه و ادب کرد بعد اومد تو مسجد.

مهدی هر چه منیت داشت، با همان سیلی اول، پشت مسجد کنار آن چند تا قبر دفن کرد.

 

دست خط شهید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۲۲:۰۲
shiehastam shiehastam

داشتم توی مطالب بازدید کنندگان وبسایت هیئت آقای بذری گشت و گذاری میزدم ،یه دفعه این کامنت رو دیدم:

عکس العمل جالب یک جوان به سخنرانی اخیر حجت الاسلام پناهیان

یکی از کاربران سایت بیان معنوی(ناشر اثار استاد پناهیان) به نام مهرداد ذیل خبر مربوط به سخنرانی اخیر حجت الاسلام پناهیان ​با موضوع «خانواده خوب»* ​نوشته است:

سلام
من جلسه اول و دوم استاد رو شرکت کردم​.​

​ ​در جلسه دوم بیان شد که بهترین مکان برای رشد انسان، خانواده هست. اگر به دنبال کسب ثواب هستی آن را در خانه جستجو کن. مثلا بیان شد که اگر دل پدر یا مادر خود را شاد کنی و آنها دعایی در حق تو کنن، حتما دعایشان مستجاب می شود و بالعکس اگر دل آنها را بشکنی و اذیت کنی و آنها هم تورا نفرین کنن حتما نفرینشان در حق تو اثر می کند و خیلی مطالب دیگر​.​

من هم تصمیم گرفتم که دست پدر خودم را ببوسم.

شاید باور نکنید برا​ی​ اولین بار در عمرم دست ایشان رو بوسیدم​؛​

جلوی جمع دوستانشان​.​

ایشان مات و مبهوت مونده بودن!!!

خودم هم همینطور!

آخه با خودم عهد کردم که دستشون رو به خاطر این همه زحمت که برای من کشیدن ببوسم. خودم فهمیدم که پدرم شکه شده بود​.​

یه جورایی هل شده بود نمی دونست چی کار کنه! باورش نمیشد. اما فهمیدم که خیلی خوشحال شده​.​

از دیشب تا حالا یه جور دیگه های باهام برخورد میکنه :)

من باید از استاد تشکر کنم که این جرات رو پیدا کردم که دست پدرم رو ببوسم.​

حتما در جلسات بعدی ایشان اگر خدا بخواهد شرکت میکنم​.​

خدا به شما و دوستانتان توفیق هر چه بیشتری در نشر حقایق دینی بدهد

والسلام

* گفتنی است، این سخنرانی با موضوع «خانواده خوب» که روز سه شنبه 12 آذر،جلسه اول آن پخش شد، جلسه بعدی آن روز شنبه(16 آذر)،یکشنبه،سه شنبه و احتمالا جلسه آخر روز جمعه(22 آذر) از شبکه دوم سیما پخش می شود.
-----------------------------------------------------------

منبع : وبسایت هیئت یافاطمه زهرا (س)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۲۱:۵۷
shiehastam shiehastam

خواستم برای این طرح دنبال جمله ای بگردم به عنوان پاسخی به تکفیری ها و سلفی ها و وهابی ها  که فکر هتک حرمت حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) رو در سر میگذرانند که دیدم بهترین جواب رو خود حضرت زینب (سلام الله علیها) در خطبه ای بی نظیر در مجلس یزید (لعنت الله) به همه این بی خردان داده اند ...

بخوانید خطبه ی تاریخی حضرت زینب (سلام الله علیها) را در مجلس یزید (لعنت الله)  :

فَکِدْ کَیْدَکَ وَ اسْعَ سَعْیَکَ وَ نَاصِبْ جُهْدَکَ فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا وَ لَا تُدْرِکُ أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْکَ عَارَهَا

ای یزید! هر فریب و نیرنگى که دارى بر ضد ما به کار گیر و از هیچ اقدامى علیه ما دریغ مدار که به خدا قسم نه می توانی نام ما را محو کنی و نه نور وحى ما را خاموش کنی و نه به جلال و شکوه ما دست یابی و نه این ننگ را از دامن خود پاک کنی

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۳:۴۱
shiehastam shiehastam